قصه ی تقدیر است
آنچه بر ما شده است
آنچه از ماست ولی
نوسانیست ز ذلت تا عشق
پس لجاجت نکنیم
آتشی باید کرد
و پذیرش و رضا
و عبادت و سکوت....
                                             کامبیز میرزائی (دریادل)


این شعر زیبا رو یکی از بهترین دوستام بهم داده بود مرسی zaghius عزیز
نظرات 5 + ارسال نظر
تاجر عشق (تایتانیک سابق) یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.titanic867.blogsky.com

سلام مثل همیشه زیبا بود امیدوارم موفق باشی من دوباره برگشتم و بازار رو راه انداختم یه سری به من بزن

جزیره یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:45 ب.ظ

سلام. فکر نکنم با من باشی، مگه نه؟ اگه با منی، خوب کاری می کنی که با منی! اگر هم با من نیستی، خوب با هر کی می خوای باش!!!( دو نقطه دی!)

*صابر* چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:24 ق.ظ http://hothot.blogsky.com

سلام...چی بگم ؟ :(

بیتا دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:51 ب.ظ

چقدر این نوشته های کامبیز میرزایی قشنگن، من عاشق نوشته هاشم هم توی وب سایتش و هم توی وب لاگش به نظر من بهترین شاعر معاصر و زنده ی ایرونی کامبیز باشه

از طرفدارای کامبیز میرزایی چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1383 ساعت 04:31 ب.ظ

اصل شعر میگه آشتی باید کرد نه آتشی باید کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد