سفر به ایران قسمت اول: مشهد

بالاخره بعد از چندوقت فرصت شد بیایم اینجا. از یک ماه پیش من قصد داشتم خاطرات سفرخود به ایران را پیش از فراموشی اینجا بنویسم حیف بود چون واقعا امسال خوشگذشت جای همه دوستان خالی. شکر خدا همه مراسمهای عروسی هم بخیر و خوبی گذشتن.
اول از همه طبق معمول قم بعد از یک هفته به طور معجزه آسا بلیت قطار برای سفر مشهد تهیه شد. در طی سفر با یکی از دوستان قدیمی همسفر بودیم. جای همه خالی یک هفته مشهد بودیم. بعد از استقرار در خانه عموی مادرم رفتیم زیارت حرم اما رضا(ع) باز هم جای همه خالی. همینکه وارد حرم شدم و به محز دیدن زریح چنان بغض دو ساله ترکید که خودم هم ترسیدم ولی در عوض خوب خالی شدم احساس سبکی میکردم.
(در دو سال اخیر اتفاقات زیادی در زندگیم رخ داد. بعضی خوش آیند که بعدها تبدیل به ناخوش آیند و حتی میشود گفت تبدیل به بدترین شدن مثل آشنائی با بعضی هائی که از بیوفاترینها و سنگدلترین های عهد خود هستن و بعضی چیزهای کوچک و بزرگ دیگر............................البته اتفاقات بد با برکت تر بودن  ناکامی در گرفتن دیپلم و تصدیق (گواهینامه رانندگی) و بدترین حادثه  مریضی مادرم که به حمداالله برطرف شد)
در طول یک هفته مشهد به غیر از مهمانیها برنامه میامی و کوی سنگی هم برپا شد.در میامی با یک پدیده بسیار جالب برخورد کردم. میامی زیارت امامزاده یحیی هست و بسیار باب الحوائج. در قسمت زنانه در یک گوشه همه جمع شده بودن بعضی برای تماشا بعضی هم برای نوبت..... نوبت برای خواندن نماز حاجت. قضیه از این قرار هست که هر کسی که حاجت داشت دو رکعت نماز حاجت نیت میکردن در رکعت دوم بعد از حمد و سوره سه صلوات ....در حین گفتن سه صلوات کسی که حاجتش روا میشد به طور عجیبی از ناحیه کمر به بالا میچرخید. من باورش برایم مشکل بود ولی وقتی با چشمان خود مادر. خواهر و خاله خودم را دیدم دیگه چاره ای جز باور کردن نداشتم. یک کوهنوردی جانانه هم در آخر برنامه بود که واقعا عالی بود اولا چون بعد از سه سال کوه میرفتم دوما با کفش و لباس غیر مناسب( کفش سفید کرری دار(پاشنه بلند) )
و اما کوه سنگی اولین کاری که کردم گرفتن یک عکس یادگاری کنار شیری که در ورودی پارک هست بود. من اولین عکسم با این شیر از وقتی هست که کمتر از یک سال عمر داشتم. و حالا هردو عکس در کنار هم در آلبوم هستن....یک مقایسه جالب از اثر زمان بر جسم یک انسان. بعد از بالا رفتن از کوه لذت بردن از منظره عالی و گرفتن عکس برای اولین بار طمع چلم (قلیون) را هم چشیدم. برای یکبار و برای خاطره انگیزتر کردن آن روز خوب بود.
          
نظرات 12 + ارسال نظر
علی رضا جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 07:43 ق.ظ http://p30power.com

اینترنت رایگان و تبلیغ رایگان . موزیکهای جدید . دانلود نرم افزار . آموزش . رجیستری . اخبار اینترنتی . کدهای جاوا . کدهای بازی های PS1 , PS2 , XBOX , و ...
یک کلیک کن خودت ببین
http://p30power.com
با تشکر
بای

پویا جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.pesareshikamo.blogsky.com

سلام
خوبی
خیلی قشنگه شعره
اما یه جیزی وب لاگ شما خیلی در همه اگه می خواهی برات درست کنم فدات شم خدانگهدار

یه دوست جدید جمعه 3 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:41 ب.ظ

سخنگوی دخترک تنها: وبلاگ خودت رو دیدی؟ اگه ندیدی حتما ببین!
حالا خودمم: وای کوه سنگی، طرقبه، قلیون اونم برای اولین بار آخ که چه حالی میده، منم یه ماه پیش اونجا بودم. نبودی ببینی بعد قلیون چجور گیج شده بودم D:
امیدوارم زندگیت همیشه پر از لحظات شیرین باشه.

**صابر** دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:26 ق.ظ

داداش مهدی دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 12:08 ب.ظ http://mehdititan.blogsky.com/

سلام عزیز ته دل مهدی ی ی ی ی ی ی ...
فدات بشم الهی ...
شرمنده همه متنتو نتوستم بخونم بعدا که اومدم همشو میخونم یه نظری بدم...
دوست دارم...

یه دوست جدید دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 08:37 ب.ظ

بازم سخنگوی دخترک تنها: منم دوست دارم مهدی جونم هزارتا فدات بشم، مگه خوندنش چقدر وقت می بره هان؟
این از طرف خودمه: من می دونم واسه چی کامنت میندازی کلک ...
یه تیریپ رمانتیک: من همه اینارو بعلاوه هم بعد ضرب در هزار دوست دارم. [D:]

یه دوست جدید سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 ب.ظ

البته منظورم دخترک تنها بود یه وقت به خودتون نگیریدا!

کاکتوس جمعه 17 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 06:58 ب.ظ

خیلی خوب می نویسی
من خوشم میاد از این طرز فکر
مخصوصا که یکی باشه که اینهمه سختی کشیده باشه
اونم اینکه تو هلند زندگی کنه و بعد با این اعتقادات بیاد بره امام رضا
خیلی خوبه
ما رو هم دعا کن

پیمان سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 05:59 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
این اولین بار است که به وبلاگ شما سر می زنم و خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم.
این طور که نوشته اید شما سه ملیتی هستید که شاید بد هم نباشد. من که دوست دارم. خودتان کدام یکی را می پسندید؟
دیگه اینکه امیدوارم در هلند زیاد به شما سخت نگذره و غم غربت زیاد اذیتتان نکند.
راستی اگر موافق باشید به هم لینک بدهیم.
موفق باشید.

داوود پنج‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام.خوشحالم که در کشور من(کشور دوم خودت) بهت خوش گذشته .

زهرا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام لیلا خانوم
نمیدونم این وبلاگ رو هنوز چک میکنی یا نه
به نظر میاد 14 15 سالی باشه که چیزی ننوشتی
هفته پیش مشهد بودم به قصد زیارت
توی اتوبوس یه مشهدی میگفت امامزاده میامی خیلی حاجت میده کسی که حاجت میگیره توی نماز یهو پشت به قبله میشه
باور نکردم
حتی اسمش هم یادم رفت
الان توی بازی فرانسه مراکش گزارشگر یه لحظه اسم میامی آورد.. میامی آمریکا..
یاد مشهد افتادم.. گفتم شاید دارم اشتباه میکنم.. سرچ کردم و توی سرچ مطلب شما رو دیدم
جالبه که شما هم درباره اون نماز معروف توی امامزاده گفتید
دلم یه جوری شده
تا همین چند روز پیش پیش خودم می گفتم

زهرا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1401 ساعت 09:35 ب.ظ

تا همین چند روز پیش ، پیش خودم می گفتم تا وقتی امام رضا اینجاست کی میره امامزاده های اطراف؟!
با وجود حضرت رضا باید امامزاده های اونجا کم رونق باشن..
حالا هی تند و تند دارم از کرامات امامزاده های اطراف امام رضا میشنوم
همون مشهدی توی اتوبوس میگفت چهار سال پیش بر اثر سرطان و قطع امید کردن پزشکها و پیش بینی حداکثر دو سه هفته تا پایان عمر، شبی خواب یک آقایی می بینه به نام پیر نخواب -البته اگه اسمش درست گفته باشم- میگه من نوکر امام رضام و شفا میده بنده خدا رو... نشانی بقعه رو هم داده بود که چه شکلیه.. اون بنده خدا هم که شفا گرفته بود بعد از سه ماه بالاخره بقعه ایشون رو پیدا میکنه که به زیارتش بره
برداسکن بود

دلم یه جوری شده
هم بابت پیرنخواب
هم بابت امامزاده یحیی میامی

دلم میخواد برم اونجا

کاش یکی این متن رو ببینه و اطلاعات بیشتری از این دو بقعه بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد