تجربه های زندگی
دیروز آخرین روز یک دورهء ۵ هفته ای بود که در خانهء سالمندان گذراندم. این دوره که اینجا به عنوان verpleeghulpstage از طرف دانشگاه ما اجباری بود. (ترجمه فارسی: دوره کارآموزی پرستاری) هدف اصلی یاد گرفتن چگونگی ایجاد رابطه با مریض به عنوان دکتر آینده بود و هم آشنایی با کار شاق پرستاران.
من به چند دلیل این دوره را در خانه سالمندان واقع در نزدیکی خانه طی کردم:
 اولا کم بودن فاصله : حدود ۵ دقیقه با پای پیاده  
دوما آشنایی قبلی با محیط:به دلیل شغل سابق
 سوما وعده ۱۸۵ یورو: بعد از اتمام دوره
این خانه سالمندان از دو بخش تشکیل شده. یکی بخش سالمندان سالم و یا حداقل سالم از نظر روانی و بخشی برای سالمندان بسیار ضعیف یا شدیدا مریض جسمی و یا روانی . من در بخش دوم بودم البته به عنوان پیش پرستار   در این ۵ هفته کارهای زیادی انجام دادم که تا به حال چه عرض کنم فکر انجامشان را هم نکرده بودم  به همین دلیل تجربیات زیادی کسب کردم.
هر روز راس ساعت ۶:۳۰ بیدار میشدم تا ۷:۳۰ سر کار باشم. هفته اول من بیشتر با دادن صبحانه نهار درست کردن عصرانه و شستن ظرفها مشغول بودم تا با این روش آشنایی دوطرفه بین من و سالمندان به وجود بیاید


ادامه دارد