مث فرق سایه و خورشیده فرق من و تو مث فرق شب و روز یا زمستون و بهار مث دیروز و هنوز
بین ما یه فاصلس قد اون فاصله که میون فیلسوف و خداس قد اون نگاه سرد که بین پولدار و گداس قد اشک چشای من تا خنده هات قد اون غرور تندی که میون بچه هاس من و تو غریبه ایم مث بارون و کویر مث انشاء و حساب مث آزادی و اسیر....
دلامون حسرت یه محبته قد لبخند و سلام شکل یه بوسهء ناگهانی ی بی سر و ته! مث حرفای قشنگ نا تمام....
ولی حیف .... من و تو عادت لب بسته ی یک تحملیم....مث خشم و احترام ....
ولی حیف من و تو قصهء پاییز و گلیم..... زیر گنبد کبود
ولی حیف من و تو نسیبمون جدائیه اولین و آخرین حرف کتاب دلمون تنهائیه.... کامبیز میرزایی (دریادل) ۲۵ آوریل ۲۰۰۳ |