دخترکی از دیار غربت کشور گلها یعنی هلند اصالتا اهل افغانستان و متولد ایران به همین خاطر شاید اینجا با سه زبان دنیا بر خورد کنید یعنی هلندی زبان محل سکنی دری زبان مادری و ایرانی زبان محل ولادت
ادامه...
قصه ی تقدیر است آنچه بر ما شده است آنچه از ماست ولی نوسانیست ز ذلت تا عشق پس لجاجت نکنیم آتشی باید کرد و پذیرش و رضا و عبادت و سکوت.... کامبیز میرزائی (دریادل)
این شعر زیبا رو یکی از بهترین دوستام بهم داده بود مرسی zaghius عزیز
لیلا
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1383 ساعت 12:46 ق.ظ
سلام مثل همیشه زیبا بود امیدوارم موفق باشی من دوباره برگشتم و بازار رو راه انداختم یه سری به من بزن
سلام. فکر نکنم با من باشی، مگه نه؟ اگه با منی، خوب کاری می کنی که با منی! اگر هم با من نیستی، خوب با هر کی می خوای باش!!!( دو نقطه دی!)
سلام...چی بگم ؟ :(
چقدر این نوشته های کامبیز میرزایی قشنگن، من عاشق نوشته هاشم هم توی وب سایتش و هم توی وب لاگش به نظر من بهترین شاعر معاصر و زنده ی ایرونی کامبیز باشه
اصل شعر میگه آشتی باید کرد نه آتشی باید کرد