-
حــافـــظ
شنبه 1 فروردینماه سال 1383 04:04
بمژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزارن درد برچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم جهان پیرست و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد که کرد افسون ونیرنگش ملول از جان شیرینم زتاب آتش رویی شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرقچینم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 اسفندماه سال 1382 22:07
سال نو مبارک امیدوارم سالی که در پیش داری یکی از بهترین سالهای زندگیت بشه و آرزوی همه بهترین آرزوها رو برات میکنم خدا کنه سالی ۱۰۰٪ بهتر از سالایه پیش باشه و پر از عشق وفا مهر صفا دوستی خوبی سلامتی موفقیت شادکامی ........................ باشه
-
کمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
چهارشنبه 27 اسفندماه سال 1382 03:25
مثله اینکه جدی جدی خاب از کلم پریده اینجا الان ۳:۲۰ نصفه شبه.........ای بابا یکی نیست بگه دختر بیخیاله این حرفا پاشو برو بخاب فردا امتحان داری .....الان اگه بخابم بازهم یه ۲:۴۵ ساعتی خابیدم ولی تنها چیزی که ازش خبری نیست خابه ولی تا بخاین جاشو به عصبانیت داده آخه اضافه بر اون مورد اینترنت هم با من لج افتاده هی دیسی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 اسفندماه سال 1382 02:40
-
special moments with someone special
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1382 22:40
بعضی وقتا خاه نا خاه دلم هوایه اینجور وقتا رو میکنه. فقط بشینی و باهاش حرف بزنی جوری محو حرفاش شی که گذر زمان رو نفهمی فکر کنی فقط تویی و اون
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 اسفندماه سال 1382 23:10
Feeling lost and lonely. Feeling sad and blue. Feel as though I'm falling, into a hell that is not new. I feel so lost and empty, just a shell of who I am. Afraid of losing all I have, but not sure I give a damn. Cant keep going the way I'm going. Cant keep living in the lie. I feel such a flood of emotions, can...
-
NO COMMENTS
جمعه 1 اسفندماه سال 1382 23:56
بدون شرح شخصی ولی شرح بی بی سی!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 بهمنماه سال 1382 22:47
aaaaaaaaaaaaaaaaaah se sa'ate kamel neshastam hey type kardam akharesh in blogsky hichi post nakard hala bayad dobare az awwal benwisam........................ki halesho dare?! wali chon bara khodam mohem bood bekhooninesh az awwal type mikonam .................wish me good luck cuz i really need it with typing in...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 بهمنماه سال 1382 13:08
راستی یه سوال: اونایی که مخالف این رژیم فعلی هستن هیچ فکرش رو کردن کیو به جای اینا میخان؟ من که شخصا نمیدونم
-
سوء تفاهم
دوشنبه 27 بهمنماه سال 1382 23:19
مثله اینکه با پست قبلی یه ریزه سوء تفاهم به وجود آوردم......بابا من که نگفتم از حکومت فعلی ایران خوشم میاد و طرفدارشم.....من میگم انقلاب ایران شاهکاره و باید حفظ بشه البته باید اول به اون انقلابی که پیشوای انقلاب میخاست برگرده...منم قبول دارم اینی که الان هست واقعا افتزاحه و نفرت آوره ولی اینو شما قبول کنین که انقلابی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 بهمنماه سال 1382 02:14
اومدیم ثواب کنیم دور از جون کباب شدیم آبجی چند روز بود هی ازم میخاست yahoo messenger رو توو قالبش بگذارم امروز خاستم بزرگواریه خودم رو باره دیگه ثابت کنم ولی آخه من از کجا باید میدونستم که blogsky دوتا صفحه با هم رو نمیتونه تحمل کنه و یکی رو خود به خود تبدیل به اون یکی میکنه من هر دو صفحه یعنی ماله خودم و آبجی رو روی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 23:32
من که دیگه موندم در جواب بعضیها چی بگم وقتی اینجا هی اراجیف رو هم میبافن که آره ایران وضعش خرابه و هیچکی دیگه طرفدار انقلاب نمونده پس اینا کی هستن؟ من که فکر نمیکنم این سیل مردم رو حکومت به زور از خونه هاشون بیرون آورده باشه تا تو خیابونا راه برن و الکی الکی شعار بدن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 بهمنماه سال 1382 21:58
-
فلینتین
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1382 22:55
آهان راستی فلینتین داره از راه میرسه ببینم کادو مادو که خریدین؟
-
ادامه پست قبلی
سهشنبه 21 بهمنماه سال 1382 22:43
از بس دیشب دنبال عکس از اون جشن سفارت گشتم آخرش وقت کم آوردم و حرفام نیمه کاره موند و اما ادامه پست قبلی .......اتفاقا اونجا که رسیدیم طبق روال عادی باز جزو آخرینها بودیم و جای مناسب برای نشستن نبود فقط چندتا صندلی خالی بود که تو ردیف این پسر دانشجو های بورسیه ای بود مام( من آبجی دختر تنها فامیلمون توو هلند و دختر یکی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 23:17
سلام سلام امروز خیلی سره حالم آخه این ویکند weekend حصابی خوش گذشت شنبه خودمون خونه جشن داشتیم به مناسبت عید غدیر آخه ما خودمون هم از زمره اولادهای پیغمبر هستیم خلاصه جای همه دوستان خالی به بهانه عید انقده زدیم و رقصیدیم که از پا افتادیم منم که با یک سردرد شدید مواجه شده بودم آخه این لنز لعنتی لج کرده بود نمیخاست بره...
-
بالاخره راه افتادم
جمعه 17 بهمنماه سال 1382 23:46
خوب مثله اینکه کم کم دارم یه ریزه تاتی تاتی میکنم و راه افتادم حالا میتونم اینور اونور یه چیزایی تغییر بدم اونم بدون کمک کسی ولی هنوز هم با خیلیها فاصله دارم ولی استاد ها باید همیشه بدونن که شاگرد یه وقت بالاخره ازشون جلو میزنه حالا این جلو زدن چقدر وقت میبره بماند! چند تغییر چشمگیر شاید در آینده نچندان دور به چشم...
-
کادوی تولد!!!!!!
پنجشنبه 16 بهمنماه سال 1382 23:12
فردا تولد آرمان یکی از پسرهای ایرانی و دوستای خیلی خوب من هست این آرمان با همه پسرها فرق داره آخه خیلی مهربون باحال دوستداشتنی هست واسه همین موندم کادو چی بگیرم دوتا عطر نشون کردم pooma و mexx تا اینجاشو اومدم ولی حالا کدوم یکی از اینا؟ حالا یکی نیست بگه .................. ولش و اما حالا ............. میشه یکی به من...
-
قالب جدید
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1382 14:37
اینم یه قالب جدید ببینم که این چندوقت دوام میاره البته به دور از مرام هست اگه از LOST عزیز مغز متفکر این قالب نام نبرم اگه ایشون قدم رنجه فرمودن همین جا مراتب قدردانی بنده را بپذیرن!
-
کمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک
دوشنبه 13 بهمنماه سال 1382 03:46
راستش خودتون که ملاحظه میفرمائین ما در چه وضعیتی قرار گرفتیم قالب مثل صاحابش قاطی کرده حالام در به در دنبال یک قالب هستم و از قرار اینکه خیلی تنبل و بیتجربه (البته در زمینه بلاگ ) تشریف داریم دست به دامان دوستان میشم! حالا وقتشه دوستان دوستی خودشون رو ثابت کنن نخیــــر مثل اینکه ما اینجا موندنی شدیم!!!! یکی نیست بگه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 بهمنماه سال 1382 03:28
چرا بعضیها تا جایی که میتونن اول با احساست یکی بازی میکنن بعد هم الکی الکی ادا در می آرن؟ آخه با این کارا میخان چی رو ثابت کنن بجز سنگدلی خودشون رو به خودشون! فکر میکنن که طرف مقابل در دامشون هست و هر کارش هم کنن هر بلائی سرش بیارن ساکت میمونه! خبر ندارن که اونها خودشون هم در آخر به خاطرات میپیوندن. این چیزی هست که...
-
مژده مژده! یه بلاگ جدید!
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 00:45
من که دیگه از اینجا رفتم اینجا شاید گه گاهی اینجا سر زدم ولی من که یه بلاگ رو به سختی جمع و جور میکردم (اونم چه جمع و جوری!!! ) اینکه بخام هردشون رو نگه دارم محاله!!! خلاصه اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم باز هم رفتیم! ولی از زیارته شما بسی خوشنود و سرفراز خاهیم شد! البته اگه شاید براتون یه ریزه فهمیدن...
-
از دست این بلاگسکای!!!
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 00:32
اه این بلاگسکای هم که مارو کشت به خدا! در این مدت یه آلمه اتفاق برام افتاد که میخاستم اینجا بنویسم!! خاطراتی بسی تلخ و خاطراتی بسی شیرین و به جا ماندنی حالام که اومدم میبینم کله قالب ریخته به حم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1382 14:27
خداوندا چرا دل آفریدی؟ چرا مهر و محبت آفریدی؟ اگر عاشق شدن جرم و گناه است چرا محبوب زیبا آفریدی؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 آبانماه سال 1382 14:20
غم تنهایی من دختری تنهایم کوله باری دارم. پر زرویاهایم.عطر خوب همه گلهای سپید . آرزویی دارم. که همه آنها را بسپارم به نسیم. تا برد خانه یاربسپارد به نگار. تا بداند که همه عشق و دل و جان من اوست. دختری تنهایم بار عشقی دارم. یک سبد همه محبوبه و یاس. که به هر برگش من با هزار اشوه و ناز بنویسم جانا ای دوچشمانم قدمگاه تو...
-
بالاخره درست شد!
شنبه 12 مهرماه سال 1382 23:43
ای وای امونم رو برید تا بالاخره ای همچین بگی نگی یه چیزکی شد این بلاگ! البته نمیخام بگم عالی شده! این پست قبلیم هم که چیز جدیدی نیست اینارو اشتباهی حذف کرد بودم حالام همه رو تو یه پست فرستادم! ولی از قدیم الایام گفتن: خودت کردی که .....بر خودت باد! آخه یکی نیست بگه تو که این کاره نیستی چرا ادا در میاری؟ میخاستم به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مهرماه سال 1382 23:04
سه شنبه 28 مرداد 1382 چرا همه فکر میکنن این داستان در باره خودمه؟؟؟ چرا بعضیها اینقدر عجولند؟؟؟ آخه دوسته من عزیزه من یهخورده صبر هم خوبه! تا آخرش بخون بعد میفهمی درباره کی بیده مگه فیلم رو تا آخرش نمیبینی؟البته اینش رو راست میگیا که اگه حوصله سربر باشه ردّش میکنی تا اون یه نیم ساعته آخرش که اقلاً بفهمی پایانش چیهخب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 تیرماه سال 1382 22:45
-
تقدیر!
شنبه 28 تیرماه سال 1382 22:17
قصهء تقدیر است آنچه بر ما شده است آنچه از ماست ولی نوسانیست ز ذلت تا عشق پس لجاجت نکنیم آتشی باید کرد و پذیرش و رضا و عبادت و سکوت.... کامبیز میرزایی(دریا دل)
-
من و تو!! (بسیار زیبا حتما تا آخر بخونین!
پنجشنبه 26 تیرماه سال 1382 20:20
مث فرق سایه و خورشیده فرق من و تو مث فرق شب و روز یا زمستون و بهار مث دیروز و هنوز بین ما یه فاصلس قد اون فاصله که میون فیلسوف و خداس قد اون نگاه سرد که بین پولدار و گداس قد اشک چشای من تا خنده هات قد اون غرور تندی که میون بچه هاس من و تو غریبه ایم مث بارون و کویر مث انشاء و حساب مث آزادی و اسیر.... دلامون حسرت یه...