درد دل

با اینکه دارم از سر درد میمیرم ولی باز هم اومدم اینجا تا دلم رو خالی کنم! امروز من مادرم و آبجیم حسابی گریه کردیم! آخه امروز من و مامان رفته بودیم بیمارستان تا ایندفعه قطعی بدونیم
با چه نوع شیمی درمانی باید سرو کله بزنیم! کسانی که از طب آگاه هستند: ترکیبی از adriamycin و cyclofosfamin ؛ یعنی یکی از قویترین انواع پُر از عوارض جانبی!! یکی از اونها ریزش صد درصدی کل مو ضعف شدید بدن و خستگی ۲۴ ساعته! دکتر که یه زن مهربونی بود گفت: شاید بعضی روزها پیش بیاد که مادرت از شدت خستگی و ضعف حتی نتونه از رختخوابش بلند بشه! شیمی درمانیش هم هر ۳ هفته یک بار و در کل ۶ بار هست! به عبارتی ۴ و نیم ماه طول میکشه! و در طول این مدت باید حدالامکان استراحت مطلق داشته باشه. بعد رو به من کرد: ببینم شما در خونه مستخدم یا خدمتکار دارین؟ اگه ندارین یکی استخدام کنید!.
از این حرفش فهمیدم واقعا یه خبرائیه! واسه همین پیش خودم تصمیم گرفتم که مدرسه رو ول کنم! آخه با این وضعیت بوجود اومده من درصد امکان گرفتن دیپلمم رو خیلی پائین میبینم! ولی با اینهمه از بابام خواستم که فردا بعد از نماز صبح برام یه استخاره از قرآن مجید بگیره! من به استخاره های پدرم اعتقاد دارم! آخه همیشه چنان خوب و درست از آب درمیان ( خدا کنه چیزی که میخوام بگم گناه نداشته باشه) انگاری خدا با بابام از طریق قرآن حرف میزنه! 
سرتون رو به درد نیارم اینم از وواقع زندگی ما! در هر حال ما راضی هستیم به رضای خدا و تسلیم قسمت ان شاءاللّه که خیره! التماس دعا!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد