....... و رفتم

از چشم تو چون اشک سفر کردم و رفتم
افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتم
در شام غم انگیز وداع از صدف چشم
دامان ترا غرق گهر کردم و رفتم
چون باد بر آشفتم و گل های چمن را
با یاد رخت زیر و زبر کردم و رفتم
ای ساحل امید ، پی وصل تو چون موج
در بحر غمت سینه سپر کردم و رفتم
چون شمع ببالین خیالت شب خود را
با سوز دل و اشک سحر کردم و رفتم
چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را
از راز دل خویش خبر کردم و رفتم
چون شمع حدیث غم دل گفتم و خفتم
پیراهنی از اشک ببر کردم و رفتم
نظام الدین بقاء

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرداد سه‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:20 ب.ظ http://jeegar-boy.blogsky.com

سلام!!!
خوبی؟
وب لاگت خوشگل بود.
به من هم سر بزن خوشحال می شم.


محسن چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:43 ب.ظ http://rain66.blogsky.com

سلام... وبلاگ خوبی دارین... به منم سر بزنید... بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد