Difficult choice to make

دیروز بعد از مدتها دوباره پیدایش کردم. خودم هم نمیدانم چرا میخوانمش... این را هم نمیدانم چرا خواندنش انقدر آزارم میده. شاید ....

تازه متوجه شدم که تمام خصوصیتهائی که من برای شاهزادهء سوار بر اسب سفید خود میخواستم پخش شده بین چند نفر. یکی اخلاقش را دارد یکی درجه تحصیلی اش یکی احساساتش یکی غرور مردانه اش یکی درجه دین و ایمانش یکی ظاهرش یکی هم سیّد بودنش را. کاش میشد این اشخاص را در میکسر انداخت ... چه معجون اعلی بدست میامد

نمیدانم یا به سن و سال ربط دارد یا یک ویروس قوی که از ۲۱ به بالا را هدف میگیرد همه را مریض کرده. به طور عجیبی موضوع همهء بحثها در رابطه با ازدواج است و انتخاب و سلیقه و...... (منظور همان غیره است فکر اشتباه نکنید) واقعا هیچ تصمیمی در زندگی انسان مهمتر و مشکلتر از این نیست ...

جمعه بعد از مدتها در سالن کامپیوتر امین را دیدم (به گفته خودش یک سال از آخرین دیدار میگذرد) درست نفهمیدم چطور شد ولی یک دفعه دیدم بـــــــــــله موضوع باز هم ازدواج است.... مدت طولانی با هم در همین مورد حرف زدیم ولی در آخر به جائی نرسیدیم... اول هردو موافق شناخت طرفین از هم بودیم بعد دیدیم شناخت هم همه چیز نیست بلکه حتی در بعضی موارد همین شناخت است که ماجراساز میشود... مثلا مواردی بوده که طرفین همبازی دوران طفولت دوست دوران کودکی و نوجوانی عاشق و معشوق دوران جوانی بودن ولی همینکه با خواندن چند جملهء عربی و امضاء کردن یک عقدنامه به عنوان زن و شوهر زیر یک سقف میروند مشکلات و سوء تفاهم ها خود را آهسته آهسته نمایان میکنند و در آخر هم....

بعد رسیدیم به اینکه طرفین باید حد اقل از نظر درجه تحصیل در یک سطح باشن چون تحصیل به طرز تفکر شخص و دیدش از زندگی تاثیر دارد... بعد متوجه شدیم که در بین تحصیل کرده ها هم هستن کسائی که فکر و دید سالها پیش کهنه و عقبمانده دارن ... این را هم که دیگه همه میدانن که عشق هم بی تاثیر شده ... قدیما میگفتن عشق یکطرفه نیست (البته این را از زبان قدیمی ها شنیده ام خودم در آن زمان نبودم... کاش بودم ) این دوره از زمان عشق هم عشق سابق نیست ... رفته در لیست بلاهای لا علاج.... خدا نکنه بین شما عاشق باشه

عاشق شدم کاش ندونه
دست دلم رو نخونه
اگه بدونه میدونم
دیگه با من نمی مونه
اونکه پیشش دل من گیره
اگه بدونه میذاره میره
اگه بدونه دیوونم کرده
میره و دیگه بر نمیگرده
عاشق شدم دلواپسم
گرفته راه نفسم
دلهره دارم که بهش
میرسم یا نمیرسم
چشمای اون سر به سرم میذاره
دست از سر من بر نمیداره
داره بلا سرم میاره
اما خودش خبر نداره
دستام اگر که رو بشه
دلم بی آبرو بشه
راز مگو بگو بشه

 در آخر  بحث بدون نتیجه گیری به اتمام رسید. راستی نظر شما چیست؟

 

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:01 ق.ظ http://jazireh

سلام. این کی بید؟
؛دیروز بعد از مدتها دوباره پیدایش کردم. خودم هم نمیدانم چرا میخوانمش... این را هم نمیدانم چرا خواندنش انقدر آزارم میده. شاید ....؛
راستی!‌ آی دیت یادم رفته. بده می خوام باهات چت کنم تا برای یه سفر تفریحی به هلند دعوتم کنی!!! دعوت می کنی؟ امسال می خوام برم یه سفر تفریحی. اگه هلند بشه و در جوار شما،‌ چه بهتر!

پسرتنها یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:36 ب.ظ http://pesaretanha.blogsky.com

سلام سپیده خانوم امیدوارم که امسال سال خوب و پربرکتی داشته باشید.
بله همانطور که گفتید ازدواج موضوعی است که سن ۲۱ به بالا را نشانه گرفته است.
من هم فکرم درگیر این موضوع است به این نتیجه رسیده ام که اختلاف نظر و... همواره وجود دارد و به قول دکتر شریعتی نباید زن و شوهر سعی کنند خود را دقیقا مثل هم کنند بلکه باید هر کدام با فکر و سلیقه خودش سعی کند به تفاهم برسد خیلی معنی ها پشت این حرف است.
از خصوصیاتی که از نظر من در یک رابطه تعیین کننده است اول ایمان و شعور و نگرش فرد به زندگی است مسائل بعدی در ادامه این بحث قرار می گیرند...
موفق باشید.

جواد یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.zendegieman.blogsky.com

سلام سپیده خانوم ... می دونم که تعجب کردی من برات پیام گذاشتم !!! ولی به خدا دست خودم نیست دلیل داره ... اولش که اومدم نمی دونستم چه جوری بگم ولی ظاهرن آخرین مطلب شما راجع به همین موضوع است ... بله ازدواج ... البته من مطلب شما را نخواندم و صفحه را کپی کردم که بعد بخونم ولی موضوعش را از پیام های بالا که خواندم فهمیدم ... بله منم عاشق شدم ... اسمش نرگس است ... اینه که من را دیگه نمی بینی خانم خانوما ... می دونم می گی من ۲۲ سالم بیشتر نیست ولی خوب چه کنیم عاشق که شدیم سنمون یادمون رفت ... اگه خدا بخواهد همین یکی دو ماه آینده هم رسما ۲ نفر می شوم ... خوب من دیگه سرتو درد نمی آرم و بهتره که برم ... قربان شما جواد از شیراز

روح اله دوشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ق.ظ http://bidad.persianblog.com

سلام جالبه کلا...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:06 ب.ظ

اصلا هم جالب نیست عقده ای

[ بدون نام ] جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://www.farkhar2.blogfa.com

سلام خیلی خوب بود موفق باشی

...sadeghe سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:53 ب.ظ http://andishebaran.blogfa.com

اولین سلام.
سال هاپو به خوشی بگذره.
ولا چی بگیم...بازم با هم حرف بزنید...ولی به نظر من همین که در یک مورد خاص تونستین چند ساعت حرف بزنین، خودش خیلی کاره. ولی معمولا افراد در این زمانها خود واقعی شون رو به طرف نشون نمیدن.
از این طرفا بیا.

فرید پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام دوست عزیز
عالی بود یک سری به کلبه من هم بزنید خوشحال میشم موفق باشی

'اگه بری از پیشم من فقط نگاهت می کنم تعجب نکنی که چرا گریه نمی کنم بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقی می ماند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد