from the uni

just click here and listen and enjoy as I did
 

PS."may be in one days " must be => " maybe one day" sorry   

A Beautiful Mind

دیروز فیلم A Beautiful Mind  را دیدم. فیلمی واقعا دیدنی و زیبا. یک فیلم بر اساس داستان حقیقی.
داستان در مورد یک نابقهء ذهنی و ریاضی دان به نام John F. Nash است که بیش از حد در خودش فرو رفته و از نظر اجتمائی عقب مانده. ولی از آنجا که داشتن روابط اجتمائی برای انسان ضروری است بدون اینکه خودش متوجه باشد برای خود دنیائی با دوستانی رویایی خلق کرده. 
به قدری در این دنیا غرق هست که برایش غیر قابل باوره که اون دنیا و آدمها وجود ندارن. بعد از چند سال متوجه میشه که به بیماری schizophrenia مبتلا هست 

Russell Crowe as mathematical genius John Forbes Nash Jr. in Universal's A Beautiful Mind
Russel Crowe  در نقش John F. Nash

او بعد از کشف یک تئوری در ضمینه اقتصاد به اوج شهرت میرسه. John که به خاطر شهرتش بسیار مغرور شده به داشتن شهرتی بیشتر علاقه مند میشه.
دو بار از طرف پنتاگن برای هک کردن کد دعوت میشه. ولی درمورد اینکه این کدها چه کدی هستن و در مورد چی چیزی به John  گفته نمیشه. همین باعث میشه که در دنیای تخیلات خودش به این کدها معنی بده و تصور کنه که برای دولت آمریکا  در مقابل روسها کار میکنه. این دنیای خیالی و آدمهاش کم کم خطرناکتر و خطرناکتر میشن.  وقتی میفهمه که روسها به دنبال قتلش هستن و زنش باردار هست تصمیم میگیره از پروژه کناره بگیره.
بهتره باقی داستان را از خود فیلم متوجه شوین و یک نگاه به این سایت هم بندازین. سایت جالبی با سرگرمیهای ذهنی. 

A Beautiful Mind Trailer Pics: Russell Crowe, Jennifer Connelly, Ed Harris, Ron Howard

نور

دیروز بعد از مدتها نوری آشنا دیدم ولی نزدیکش نشدم چون......
حیف.......

....... و رفتم

از چشم تو چون اشک سفر کردم و رفتم
افسانه ی هجران تو سر کردم و رفتم
در شام غم انگیز وداع از صدف چشم
دامان ترا غرق گهر کردم و رفتم
چون باد بر آشفتم و گل های چمن را
با یاد رخت زیر و زبر کردم و رفتم
ای ساحل امید ، پی وصل تو چون موج
در بحر غمت سینه سپر کردم و رفتم
چون شمع ببالین خیالت شب خود را
با سوز دل و اشک سحر کردم و رفتم
چون مرغ شباهنگ همه خلق جهان را
از راز دل خویش خبر کردم و رفتم
چون شمع حدیث غم دل گفتم و خفتم
پیراهنی از اشک ببر کردم و رفتم
نظام الدین بقاء

عروس+عریس=عروسی

در این چند وقت خبرای خوش شکر خدا زیاد شنیدم البته در مورد دوستان
چند دوست از دوستان خوبم به میمنت و مبارکی ازدواج کردند:
روحینا فرزانه فریده سمیرا زینب محمد مسعود ابراهیم ....
ان شاالله که همه جزء خوشبخت ترینها باشن



 

شیوه مسلمانان ترکیه برای شنای مختلط زنان

«رها مختار»، یکی از نویسندگان محبوب ترکیه، در تعطیلات اخیر خود در سواحل «آئگین» این کشور، شاهد مایوهای جدید اسلامی بود که زنان از آن استفاده می‌کردند.

به گزارش سرویس بین‌الملل «بازتاب» به نقل از «لوس‌آنجلس‌تایمز»، به تازگی در ترکیه، زنانی که نمی‌خواهند با نمایاندن بدن خود در سواحل این کشور شنا کنند، مایوهای اسلامی  مخصوصی را می‌پوشند که البته رواج زیادی در میان زنان مسلمان ترکیه نیز یافته است.

این مایو اسلامی شامل یک پوشش تمام‌تنه پارچه‌ای و روسری است که با کلاه، پوشش داده می‌شود و نیز جلیقه‌ای است که روی آن، پوشیده می‌شود.

زبان آلمانی

قابل توجه ..... 
Acht با A بزرگ از Achtung گرفته شده و به معنای توجه و دقت هست
acht با a کوچک به معنای عدد هشت میباشد

یک نکته دیگر : زیاد به ترجمه سایتهای اینترنتی اعتماد نکنید

تجربه های زندگی

دیروز آخرین روز یک دورهء ۵ هفته ای بود که در خانهء سالمندان گذراندم. این دوره که اینجا به عنوان verpleeghulpstage از طرف دانشگاه ما اجباری بود. (ترجمه فارسی: دوره کارآموزی پرستاری) هدف اصلی یاد گرفتن چگونگی ایجاد رابطه با مریض به عنوان دکتر آینده بود و هم آشنایی با کار شاق پرستاران.
من به چند دلیل این دوره را در خانه سالمندان واقع در نزدیکی خانه طی کردم:
 اولا کم بودن فاصله : حدود ۵ دقیقه با پای پیاده  
دوما آشنایی قبلی با محیط:به دلیل شغل سابق
 سوما وعده ۱۸۵ یورو: بعد از اتمام دوره
این خانه سالمندان از دو بخش تشکیل شده. یکی بخش سالمندان سالم و یا حداقل سالم از نظر روانی و بخشی برای سالمندان بسیار ضعیف یا شدیدا مریض جسمی و یا روانی . من در بخش دوم بودم البته به عنوان پیش پرستار   در این ۵ هفته کارهای زیادی انجام دادم که تا به حال چه عرض کنم فکر انجامشان را هم نکرده بودم  به همین دلیل تجربیات زیادی کسب کردم.
هر روز راس ساعت ۶:۳۰ بیدار میشدم تا ۷:۳۰ سر کار باشم. هفته اول من بیشتر با دادن صبحانه نهار درست کردن عصرانه و شستن ظرفها مشغول بودم تا با این روش آشنایی دوطرفه بین من و سالمندان به وجود بیاید


ادامه دارد

غیبت طولانی


امروز بعد از تقریبا دو هفته دوباره نشستم جلو کامپیوتر این اواخر به حدی مشغول کار و درس و غیره بودم که چیزهای زیادی که قبلا برایم اهمیت زیادی داشتن را هم از یاد بردم حتی روزهای مهم و تا حدی تاریخی را
البته تصمیم خودم بود اما نه به این حد که حتی .... به هر حال گذشته ها گذشته و چرخ گردان زمانه را نمیشه به عقب گرداند وگرنه .....
من در حال حاضر در سه جا مشغول کار شدم در دو شعبه از یک خانه سالمندان و در همان سوپر مارکت سابق روزهای دوشنبه تا پنج شنبه از صبح ساعت ۶:۰۰ تا ۱۸:۰۰ بعد از ظهر و روز جمعه از۹:۰۰ صبح تا ۲۱:۰۰ شب و شنبه از ۹:۰۰ تا ۱۸:۰۰ فقط روز یکشنبه را دارم برای استراحت
در ۱۵ روز اخیر انترنت هم قطع بود چون از پروفایدیر قدیمی به یکی دیگر نقل اشتراک کردیم! اتفاقات خاطره ساز زندگی من هم که اکثرا خاطرات بد را برای آینده ذخیره میکنم در همین چند روز هم مرا فراموش نکردن درست در روز تولدم موبیالم را  در همان بازار که قبلا تعریف و توصیفش کردم دزدیدن

 
نگرانی و ناراحتی من بیشتر به خاطر عکسهائی بود که با موبایل گرفته بودم خدا را شکر در عکسها حجابم درست است و متوجه شدم که سارق یک دخترک ۱۳ تا ۱۵ ساله است و حالا این موبایل قدیمی که در خانه بی صاحب افتاده بود مال من شده 


به هر حال این بود خاطره روز ۲۳ سالگی ام در همین جا از دوستانی که به گفته استاد با تبریک گفتن روز تولد اهمیت وجود فیزیکی من برای خودشان را به من ابراز کردن ممنون  

خانه تکانی

امروز میخواستم اینجا را کمی گردگیری کنم. بعضی چیزها را حذف بعضی را اضافه و بعضی را تغئیر بدم ولی نشد.
فقط یک خبر و آن هم اینکه این بلاگ شد مال من یعنی لیلا معلم زاده و سپیده یا دخترک تنها رفت به خاطره ها پیوست. این دفعه تصمیم جدی هست البته اگر طاقت بیاوریم.
تصمیمات جدی دیگری هم دارم که کمی به همکاری پدرم احتیاج دارم وقتی اجراء شد متوجه خواهید شد.
( اول از همه باید برچسپ های الفبای فارسی روی کی بورد تا تازه کنم چون از شدت کهنه گی اصلا قابل دید نیستن و تایپ کردن زیاد وقت میبرد! )

تا بعد