نیایش!

                                      





پروردگارا به من آرامش بده تا درک کنم آنچه را نمیتوانم تغییر دهم 
و دلیری بده تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم
و بینش بده تا تفاوت این دو را بفهمم 
و فهم بده تا توقع نداشته باشم دنیا و مردم مطابق میل من رفتار کنند 





اینارو تازه امروز از یک دوست خیلی عزیز خوب و دوستداشتنی  یاد گرفتم و فوری گذاشتم اینجا! خدا کنه شمام مثل من خوشتون بیاد! 


ادامه تجربه!!!

آره راستی میگفتم ما رفته بیدیم کباب خوری و کسب تجربه!!!  
تجربهء کسب شده خیلی به درد بخوره! اونم اینه که موقع فوتبال:
۱ حتما کفش پات باشه وگرنه بدجور انگشتات دربو داغونن بعد از چند دقیقه!
۲ کفشی که پات میکنی کفشه خودت باشه وگرنه موقع شوت کردن کفش جناب عالیه اولین چیزیه که شوت میشه اونم رو به آسمون!
                                                   

اینم از تشویق دوستان! وقتی میگم میخام از این به بعد به انگلیسی بنویسم همه میگن تنبلی. حالام که دارم به صد زحمت به فارسی مینویسم میفرمایند: غلط املائی زیاد داری
من که گفتم ۷ ساله که فارسی ننوشتم میدونم شرماوره ولی چه کار میشه کرد بعضی کلمه ها یادم رفتن! حالا شما به بزرگواری خودتون عفو کنین

یه تجربه!!!!

جاتون خالی رفته بودیم پارک کباب خوری هوام عالی بید! آفتابی آفتابی خیلی هم خوش گذشت هم خاطره خوشی شد هم باعث کسب چند تجربه به درد بخور! حالا سره فرست براتون تعریف میکنم فعلا تا اینجارو داشته باشین

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهائیم در قصد جان بود
خیالش لطف های بیکران بود
چرا چون لاله خئنین دل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
کرا گویم که با این درد جانسوز
طبیبم قصد جان ناتوان کرد
میان مهربانان کی توان گفت
که یار ما چنین گفت و چنان کرد
عدو با جان حافظ آن نکردی
که تیر چشم آن ابرو کمان کرد


 گرم است آفتاب قیامت ولیک نیست  سوزنده تر ز سایهء  دیوار  انتظار 
                            
                         



تابستون
هم شروع شد! ولی عجب تابستونیه این تابستون! چه برنامه ها که واسه این تابستون نداشتم! ولی همش به باد فنا رفت!  آخه قرار بود بیایم ایران بعد از ۲ سال تازشم عروسی عمو تهتقاری!! ولی خوب چه کنیم چاره نداریم! آخرین دورهء شیمی مامان یه هفته مونده به مدرسه هاست! با اینهمه من خوشحالم میدونی چرا؟ مامان شکر خدا تا حالاش خیلی خوب پیش رفته ماشاالله هزار ماشاالله بزنم به تخته از وضع روحیه بالایی برخورداره! خوب بایدم باشه آخه مامانه یه همچین دختریه

صبر

 

گویند صبر کن که ترا صبر بردهد
آری دهد ولیک به عمر دگر دهد
من عمر خویشتن به صبوری  گذاشتم
عمر دگر بباید تا صبر بردهد



هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ماست که تنهاست هنوز
در دلم عشق تو چون شمع به خلوتگه راز
در سرم شور تو چون باده به میناست هنوز
گرچه امروز من آیینهء فردای منست
دل دیوانه در اندیشه فرداست هنوز
لب فرو بسته ام از شرم و زبان نگهم
پیش چشمان سخنگوی تو گویاست هنوز
درد پروردهء عشق است و بلا دیدهء غم
دل که با اینهمه درد تو شکیباست هنوز



Love isn't a lot of things

Love is the way that you feel around someone

Someone that makes you feel good about yourself is one you love

Love is a strong word, as is it an emotion. We do not love all our friends, for they are just friends. There is platonic love between two people that can transcend the normal, everyday definition of love. These people need not marry or engage in the activities that a couple might, but they have a true love for one another.... like best friends

Like the love between a pet and an owner....( however it is argued that animals can/cannot experience love....) Love, as all things in the universe, breaks down into simple things.... Even as we are made of the stuff of stars......